نسخه چاپي
ارسال به ديگران
پيش شرط افزايش بنگاههاي كوچك و پيچيدگي رشد آنها
گفتوگو با دكتر داود سوري، استاد دانشكده اقتصاد دانشگاه شريف
ساختار اقتصاد صنعتی ایران به گونهای است که صنایع بزرگ ۳۰ درصد از پتانسیلهای بالقوه صنعتی ـ تولیدی ایران را اشغال کردهاند و سهم صنایع کوچک و متوسط تا ۷۰ درصد نیز میرسد. در دولت قبل، صنایع بزرگ ما منابع هنگفتی را بلعیدند. آمارها نیز گویای این بود که این صنایع رشد خوبی دارند، اما همزمان صنایع پایین دستی و کوچک روز به روز در وضعیت نامطلوبتری قرار گرفتند.
به گزارش روابط عمومي سازمان صنايع كوچك و شهركهاي صنعتي ايران به نقل از "اعتماد"، بر اساس آمارهای ارائه شده برای ایجاد شغل در صنایع بزرگی چون نفت، گاز، پتروشیمی، فولاد و سیمان حدود بیست برابر بودجه لازم است که در صنایع کوچکی چون نساجی سرمایهگذاری میشود. به عنوان مثال، در بخش صنایع سلولزی اگر ۵۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری کنیم، تنها ۵۰۰ شغل مستقیم ایجاد خواهد شد، درحالی که اگر این میزان سرمایه در بخش صنایع کوچک و پایین دستی انجام شود، به مراتب هم میزان اشتغال افزایش خواهد یافت و هم خروجی آن از نظر ایجاد درآمد مالیاتی برای دولت بیشتر میشود. ضریب روند اشتغال در این صنایع به مراتب بالاتر از صنایع بزرگ است.
در کشورهای پیشرفتهای چون کشورهای اروپایی و ایتالیا، استراتژی اقتصادی بر صنایع کوچک و متوسط استوار است و حمایتهای جدی از این صنایع صورت میگیرد، اما در کشور ما هر روز بیش از دیروز بهجای صنایع کوچک و متوسط، به صنایع بزرگ توجه شده است. با این توضیحات بهنظر میرسد توجه و حمایت دولت از صنایع کوچک و متوسط بهجای صنایع بزرگ بهویژه در شرایط فعلی میتواند رشد و شکوفایی اقتصاد کشور و خروج از وضعیت رکود تورمی را به دنبال داشته باشد.
آمارهای موجود در ۱۰ ساله منتهی به سال 13۹۲ نشان میدهند که در بخش صنعت اقتصاد ایران، سهم بزرگی از اشتغال در بنگاههای صنعتی خرد ایجاد میشود؛ این درحالی است که بیشترین سهم درآمدی بهدست آمده در این بخش در بنگاههای صنعتی بزرگ تولید میشود. حدود ۶۷ درصد کل اشتغال بخش صنعت، در بنگاههای خرد ایجاد شدهاند، درحالی که فقط ۱۹ درصد از کل درآمد حاصل در این بخش در این بنگاهها تولید میشوند. برعکس، در این آمارها مشاهده میشود که بنگاههای بزرگ ۱۲ درصد کل اشتغال بخش صنعتی را در اختیار داشتند، درحالی که ۵۳ درصد از کل درآمد صنعت در این بنگاهها بهوجود میآمد. اگر به تعداد بنگاههای موجود در اقتصاد ایران به تفکیک اندازهشان نیز نگاه کنیم، متوجه میشویم که بخش اعظم بنگاههای صنعتی کشور را بنگاههای کوچک و متوسط تشکیل میدهند.
رابطه بین بهرهوری بهعنوان مهمترین عامل رشد اقتصادی و اندازه بنگاهها نیز در این ساختار تعریف میشود. مطابق دادههای موجود، بهرهوری رابطهای معکوس با سایز بنگاههای صنعتی در ایران دارد. به این معنا که متوسط بهرهوری در بنگاههای صنعتی کوچک بهمراتب بیشتر از بهرهوری بنگاههای بزرگ است. چه عواملی سبب میشوند كه بنگاههای صنعتی خرد و متوسط به نسبت اشتغالی که ایجاد میکنند، از سهم کمتری از کل درآمد تولید شده برخوردار باشند؟ میتوان گفت یکی از دلایل مهم وجود این الگو، عدم وجود بازار مناسب برای بنگاههای خرد و کوچک است. محدود بودن بازار محصول برای بنگاههای کوچک سبب میشود که این بنگاهها به نسبت اشتغالی که در آنها وجود دارد، سهم درآمد بسیار کمی در اقتصاد داشته باشند. این خود عاملی است که میتواند موجب ناپایداری فعالیت چنین بنگاههایی شود. میتوان گفت که اگر همکاری با این صنایع کوچک و متوسط متوجه تأمین اعتبارات مورد نیاز آنها باشد، این سیاست نیز میتواند نقش بسیار تعیین کنندهای را برای فعالیت پایدار و افزایش درآمد در این صنایع ایفا کند. سرانجام از آنجا که بهرهوری در اقتصاد ایران نیز با افزایش اندازه بنگاهها کاهش مییابد، توجه به بنگاههای کوچک و متوسط و فراهم کردن ملزومات فعالیت برای آنها از این نظر نیز میتواند عامل مؤثری باشد که رشد اقتصادی در کشور را تقویت کند.
داوود سوری ـ اقتصاددان ـ معتقد است "پیچیدگی رشد" یکی از مهمترین دلایل عدم رشد و بالندگی بنگاههای کوچک و متوسط کشور است؛ چرا که مطابق با آمار، اقتصاد ایران بهصورت بارز و گستردهای با شرکتهای بزرگ دولتی و شبه دولتی تعریف میشود که بیش از ۸۳ درصد اقتصاد کشور را تحت کنترل دارند. در گفتوگو با این اقتصاددان، پیش شرط ها و پیچیدگیهای رشد بنگاههای کوچک و متوسط در اقتصاد ایران مورد بررسی قرار گرفته است.
یکی از مقولاتی که در سالهای اخیر مورد بحث بوده، توسعه کسب و کارهای کوچک و متوسط است. برای شناخت این موضوع اجازه بدهید از مفاهیم شروع کنیم؛ به چه بنگاهی کوچک و متوسط میگویند؟
در دنیا تعریف روشنی از بنگاههای کوچک و متوسط نداریم؛ یعنی وحدت وجود ندارد و بسته به تعداد کارکنان، میزان دارایی، گردش مالی و ... بنگاههای کوچک و متوسط دستهبندی میشوند. در ایران هم همین موضوع به چشم میخورد و تعریف واحدی نیست، اما نهادهای رسمی بر اساس تعداد کارکنان اقدام به دستهبندی بنگاهها میکنند، ولی بازه ۵۰ تا ۱۰۰ کارکن را میتوان بازهای نامید که بنگاههای کوچک و متوسط قرار دارند.
کارکرد این بنگاهها چیست؟
بنگاههای کوچک و متوسط نهادهای محدود اقتصادی هستند که از طریق انباشت منابع مالی خرد، کارآفرینی و پیوند با صنایع، زمینههای توسعه اقتصادی را فراهم میآورند. این بنگاهها در افزایش متغیرهایی مانند رشد اقتصادی، اشتغال، تولید ثروت و کاهش فقر کشورها نقش حیاتی دارند. درصد بالایی از نیروی کار هر کشور در بنگاههای کوچک و متوسط فعالیت میکنند و همین دلیل کافی است که دولتها با حساسیت بالایی به عملکرد بنگاههای کوچک و متوسط نظارت دارند. ظرفیت بنگاهها در خلق فرصتهای شغلی جدید و بهکار گرفتن نیروهای بیکار یکی دیگر از کارکردهای این بنگاههاست. در واقع این مکانیسم منجر به تعدیل نرخ بیکاری میشود. بر اساس آمار کمیسیون اروپا، ۸۳ درصد از خلق فرصتهای شغلی جدید در اتحادیه اروپا در پنج سال منتهی به سال ۲۰۱۲ برعهده بنگاههای کوچک و متوسط بوده است. در برخی از کشورها یکی از راهبردهای مهم برای هدایت بخش غیررسمی بازار به بخش مولد اقتصاد، توسعه و حمایت از بنگاههای کوچک و متوسط است و رونق این بنگاهها منجر به کاهش نرخ مشارکت نیروی کار در شغلهای کاذب و غیررسمی میشود. این راهبرد بهخصوص در مورد کشورهای کمتر توسعه یافته، به دلیل نسبت بالای بخش غیررسمی، مؤثر واقع شده است.
ایدههای کارآفرینی و دانش بنیان یا همان استارتاپی در بستر بنگاههای کوچک و متوسط رشد و گسترش پیدا میکنند. به همین دلیل یک رابطه معنادار بین رونق بنگاههای کوچک و متوسط و توسعه کارآفرینی وجود دارد. به عبارت دیگر، اگر کارآفرینی را یک فرآیند درنظر بگیریم، بنگاههای کوچک و متوسط ابزار اجرایی آن در بخشهای مختلف اقتصاد هستند که حمایت از این بنگاهها به رشد و گسترش کارآفرینی منجر خواهد شد.
خلق کانالهای متنوع و کارآ برای هدایت پس اندازهای خرد به سمت تولید در اقتصاد یکی از مهمترین دغدغهها در هر اقتصادی است. بنگاههای کوچک و متوسط بهخوبی میتوانند ضمن تجمیع پس اندازهای پراکنده در اقتصاد، زمینههای تزریق منابع مالی خرد به تولید را فراهم کنند.
مهمترین مؤلفهای که میتواند به توسعه این بنگاهها کمک کند چیست؟
فضای کسب کار است. اساساً درجه بهبود فضای کسب و کار یک کشور بر اساس معیارهای آسان یا دشوار بودن راه اندازی بنگاههای خرد تا متوسط ارزیابی میشود.
میشود این گزاره کلی را ملموستر بیان کنید؟
در بیان سادهتر، بنگاههای کوچک و متوسط در کشوری رشد میکنند که چشم انداز بزرگ شدن داشته باشند؛ یعنی در آینده اگر ببینند میتواند رشد کنند و بزرگ شوند، قطعاً دست به سرمایهگذاری میزنند، در غیر این صورت وارد چرخه نمیشوند.
یعنی شما اعتقاد دارید کسب و کار چرخهای دارد که از مرحله جنینی شروع میشود و تا بلوغ ادامه مییابد؟
دقیقاً. اگر سرمایهگذار چشم انداز پیش رو را مناسب بداند، قطعاً وارد میشود و در غیر این صورت خیر.
این مربوط به ریسک درون صنعت هم میشود یا نه؟ شما وضعیت کلان را مد نظر قرار دارید؟
احتمال بزرگ شدن یک بنگاه تابع محیط داخلی و پیرامونی است. من از زاویه پیرامونی بحث کردم، چون از زاویه داخلی بحث فرق دارد. برای نمونه بینهایت ایده وجود دارد که وارد بازار میشود، اما به دلایل اقتصادی، شکست میخورد و مورد استقبال قرار نمیگیرد. به قول یک اقتصاددان، کسب و کارها صاحب یک گورستان هستند که بینهایت ایده در آن دفن شدهاند؛ اما برخی اوقات ایده نه بهخاطر وضعیت رقابتی، بلکه به دلیل اتفاقات پیشبینی نشده زمینگیر میشوند.
یک نکته را نیز باید همین جا اضافه کنم که به پیچیدگیهای تعریف بنگاههای کوچک و متوسط یک نکته دیگر اضافه شده است كه آنهم بحث استارتاپهاست. طبیعتاً اینگونه فعالیتها با ریسکهای زیادی روبهرو است و حتی تأمین مالی آنها در قالب صندوقهای خطرپذیر انجام میشود؛ بنابراین عوامل پیرامونی مهمتر از عوامل داخل محیط است.
اتفاقاً یکی از سئوالات من مربوط به استارتاپها بود. کسب و کارهای کوچک در این حوزه چه اهمیتی دارند؟
تقریباً فعالیتهای استارتاپی با فعالیتهای کوچک آغاز میشوند؛ اما اشاره کردم كه تفاوت در حوزه استارتاپی با بخش واقعی موجب پیچیدهتر کردن تعریف شده است. برای نمونه، کسب و کارهای مبتنی بر فنآوریهای جدید میزان اشتغال مستقیم را به نسبت گذشته ندارند. فعالیت این شرکتها بهشدت ریسکیتر است و ممکن است از هر ۱۰۰ ایده یک ایده پا بگیرد. بنابراین استارتاپهای مبتنی بر فنآوری با بنگاههای کلاسیک قدیم در نوع محصول، میزان کارکن و حتی ارزش دارایی متفاوت هستند. برای مثال، ممکن است بنگاههای فنآورانه دارایی فیزیکی بالایی نداشته باشند، اما ارزش دارایی آنها بالاتر از یک بنگاه مشابه در بخش واقعی باشد.
در ایران مشکل بنگاههای کوچک و متوسط برای توسعه چیست؟ چون بررسی آمار بنگاههای صنعتی کوچک و متوسط در کشور نشان دهنده آسیب پذیری این بخش مهم، به دلیل نبود بسته حمایتی از طرف دولت و همچنین عدم توفیق سیستم بانکداری در تعامل مثبت، منضبط و کارآ با این بنگاههاست.
در ایران مسائل متعدد است. اگر مبنایی قرار باشد نگاه شود، بحث حقوق مالکیت و امنیت سرمایهگذاری از مسائل مهم است. مثلاً شما نگاه کنید چند بنگاه امکان داشتهاند از مرحله کوچک شروع کنند و بزرگ شوند؟ تعداد زیاد نیست. به چه دلیل این اتفاق رخ داده است؟ من فکر میکنم یا نگران رعایت حقوق مالکیت بودهاند یا نگران امنیت سرمایهگذاری. منظور از امنیت سرمایهگذاری فقط مسائل سیاسی نیست. بنگاههایی که در یک چارچوب راه اندازی میشوند، با عوض شدن دولت ناگهان با چارچوبی دیگر روبهرو میشوند، یعنی در سیاستگذاریها تزلزل وجود دارد و این تزلزل بر تأمین سرمایهگذاری تأثیر میگذارد. نکته دیگر، وجود حداکثری دولت در تمامی شئون اقتصادی کشور است. این موضوع یکی از مهمترین دلایل عدم رشد و بالندگی بنگاههای کوچک و متوسط کشور است.
ورود نهادها، سازمانها و شرکتهای دولتی بهعنوان بنگاههای اقتصادی با هدف کسب سود و پشتوانههای مالی قوی، قدرت رقابت بنگاههای بخش خصوصی را در بازار تضعیف کرده و در اغلب موارد به شکست و خروج این بنگاهها از بازار منجر میشود. اقتصاد ایران بهصورت بارز و گستردهای با شرکتهای بزرگ دولتی و شبه دولتی تعریف میشود که بیش از ۸۳ درصد اقتصاد کشور را تحت کنترل دارند.
در تحقیقات جهانی که انجام شده، نحوه دسترسی به منابع مالی، بیثباتی سیاسی، موانع قانونی و مالیاتی و نرخ تورم چهار مانع اصلی در برابر بنگاههای کوچک و متوسط هستند؛ اما اصلیترین مانع پیش رو برای رشد بنگاههای کوچک و متوسط، دسترسی به منابع مالی و عدم تکافوی آن است. بررسیهای بانک جهانی و مؤسسه تأمین مالی بینالمللی نشان میدهد كه در کشورهای با درآمد پایین، بیش از نیمی از بنگاههای کوچک و متوسط با محدودیت تأمین مالی مواجه هستند. در ایران مسأله تأمین مالی بنگاههای كوچك حادتر است، زیرا ابزارها و بسترهای مالی مناسب وجود ندارد. بهطور کلی میتوان گفت که در کشور هنوز بین بخش بانکی بهعنوان اصلیترین نهاد تأمین مالی در کشور و بخش تولید ارتباط سازندهای برقرار نشده است.
چرا این خلاء وجود دارد؟
چون عدم تقارن اطلاعاتی وجود دارد و این موضوع مانع از اعتبار سنجی درست بنگاههاست. بهنظر میرسد اگر دولت در این بخش پیش قدم شود و عدم تقارن را رفع کند، بسیار کارآتر عمل کرده است تا از طریق بخشنامه و تکلیف بخواهد از بنگاهها حمایت کند. ایجاد یک بانک اطلاعاتی و کمک به اعتبار سنجی قاعده بازی را عوض میکند.
شما بر نبودن چشم انداز در بزرگ شدن تأکید دارید، اما در برخی کشورها مثل سوئد بنگاههایی که اقدام به تأمین قطعات خودروهای سنگین میکنند، کماکان در حد متوسط باقی ماندهاند و بهصورت خانوادگی اداره میشوند.
در هر کشوری بسته به نگاه وضعیت متفاوت است. اشاره کردم منظور از بزرگی یا کوچکی در کشورهای مختلف متفاوت است و یکسان نیست؛ اما نکته خوبی را پرسیدید. منظور من از بزرگ شدن، سایز نیست، نقش است. منظور قرار گرفتن در زنجیره تولید است. اتفاقاً در سوئد شبکه قطعه سازی مورد نظر شما در زنجیره تولید است و فارغ از هر اتفاق سیاسی در این شبکه قرار دارد. در واقع در برخی کشورها یک شرکت بزرگ لنگر دیگر شرکتها میشود، اما در ایران اصلاً اینگونه نیست؛ نه لنگرسازی شده، نه زمینه برای رشد تدریجی خود بنگاه در صنعت فعالیت وجود دارد. دلایل آن را نیز در سئوال قبل پاسخ دادم.
تاريخ: 1398/06/03 | ساعت: ١٤:٠٥ | شناسه: ٧٥٧٢ | تعداد نمايش: 2925
خروج